زبان کردی
زبان کردی، از زبانهای کهن آریایی است که مردم کردستان بدان تکلم می کنند و دارای گرامر و دستور زبان خاص خود است. کردها در نواحی مختلف کردستان به لهجههای کم و بیش متفاوتی تکلم میکنند. مطابق مطالعات بسیاری از مستشرقین و مورخین، مادها اجداد کردها محسوب میشوند. مطابق آنچه در کتاب "تحقیقی تاریخی درباره کرد و کردستان" اثر "پروفسور محمدامین زکی" آمده است، اصل کرد نسبت زیادی با منظومه زاگرس قدیم دارد که شامل اقوام لوللو، گوتی، کاسای و سوباری بوده است. در این کتاب، منظومه زاگرس به عنوان طبقه اول اجداد کرد و مادها به عنوان طبقه دوم اجداد کرد معرفی شدهاند. در این کتاب گاهی تناقضهایی دیده میشود که مترجم کتاب "حبیب الله تابانی" به آنها اشاره کرده و توضیحات لازم را بیان کرده است. در ادامه، بخشهایی از این کتاب را که به مطالعه زبان و ادب کردها پرداخته است میخوانیم :
"چگونگی زبان آریایی قدیم را کسی نمیداند که چگونه زبانی بوده است. علتش هم عدم پیدایش اثری است که بدان زبان باشد و احتمالا بعد از این هم بدست نیاید. زیرا تاریخ خواندن و نوشتن آریاییها بنا به نوشتههای هند، از 1400 سال پیش از میلاد تجاوز نمیکند.
متأسفانه درباره زبان طبقه دوم اجداد کرد، یعنی مادها و توابع آن هم اطلاع کافی در دست نیست. مستشرق، دارمین تیستر(Darmin-Tister)، ادعا کرده است که اوستا کتاب زرتشت به زبان مادی نوشته شده، اما چنانکه گفته شد در مورد زبان ماد اثری کشف نشده است تا با اوستا مقایسه شود.
مورخ باستان، استرابون(Strabon)، مینویسد : مادها و پارسیها زبان یکدیگر را میفهمیدند. بنابراین زبان ماد باید جدا از زبان پارسی بوده باشد. پروفسور سایس می نویسد : مادها عشایری کرد بودند که در شرق آشور سکونت اختیار کرده بودند و سرزمینشان تا جنوب دریای خزر ادامه داشت. قسمت اعظم آنها از نظر زبان، هند و اروپایی و از نظر نژاد آریایی بودند. بر این نظر، بسیار احتمال دارد که نظریه دارمین تیستر، مطابق با واقعیت باشد. متخصصین میگویند: زرتشت از اهالی میدیا بوده و اوستا را به زبان خود یعنی (مادی) نوشته است و این، به نظر باید به حقیقت بسیار نزدیک باشد. "تاریخ ایران باستان"(نوشته مشیرالدوله پیرنیا) مینویسد: هخامنشیان در کتابت و نوشتن فرامین، از زبان پارسی باستان و در مکالمه، از زبان پهلوی یا زبانی نزدیک به آن استفاده میکردهاند. با وجود اینکه پارسی قدیم و سانسکریت یا زبان کتب مقدس هندیان و زبان اوستایی یا کتاب مقدس زرتشتیان، هر سه از زبان مشترک آریایی به وجود آمدهاند ولی چنانکه گفته شد، چگونگی همین زبان مشترک معلوم نیست و نمیدانیم چگونه زبانی بوده است.
همین مورخ(نویسنده تاریخ ایران باستان)، در مورد زبان و خط پهلوی معلومات بسیاری ارائه میدهد و مینویسد: از روی قراین چنین پیداست که زبان پهلوی، در اواخر دوره هخامنشیان رایج شده و در زمان اشکانیان و ساسانیان هم زبان مکالمه بوده است. پس از انقراض ساسانیان هم در بعضی از نقاط ایران به خصوص در مازندران، رونق خود را حفظ کرده است. اثری بسیار قدیم به زبان پهلوی در فیوم، از کشور مصر به دست آمده که ویست(West) متخصص این زبان مینویسد: به نظر میرسد این اثر مربوط به قرن دوم هجری بوده باشد. مکاتبه در زمان ساسانیان به زبان پهلوی بوده و هم او میگوید: به جز کتاب اوستا، تمام آن کتابهایی که بدین زبان نوشته شدهاند، همه متعلق به بعد از دوره ساسانیان اند. این کتابها سه نوعند: ترجمه و تفسیر اوستا که حدود 82 کتاب و رسالهاند، کتب مذهبی و غیرمذهبی. نوشتن زبان پهلوی بسیار مشکل بود، زیرا نزدیک به هزار علامت داشته که از خط آرامی گرفته شده بود.
در این باره، جغرافیای ملطبرون در مقاله 55 که درباره آسیا صحبت میکند، مینویسد که زبان باستانی آریاییها زند و پهلوی است. زبان زند در کتابهای بسیار قدیم ایرانیها، مثل اوستا مورداستفاده بوده و در غرب بخارا تا آذربایجان، همه بدین زبان تکلم میکردهاند و هنوز هم به عنوان یک زبان دینی، بین زرتشتیان از آن استفاده میشود. از این مطلب چنین پیداست که میان این دو زبان (زند و پهلوی) قواعد مشترک بسیاری وجود داشته است.
اما زبان پهلوی یا پهلوان، به ظاهر در عراق عجم و در ماد بزرگ و سرزمین فارس مورداستفاده بوده و بعضی میگویند این زبان در دربار و ادارات و در حضور پادشاهان بزرگی نظیر کیخسرو، زبان رسمی بوده است و بدین زبان الواحی چند از دوره ساسانیان کشف شده است. اما از سالهای 211 تا 632 میلادی، به تدریج این زبان از اعتبار افتاده و زبان فارسی امروزی که گویش مردم منطقه پارس بوده، به صورت رسمی درآمده است.
پس از استیلای اعراب و انقراض سلسله ساسانی، این زبان هم به تدریج از نظر افتاد و در سال 977 میلادی و در زمان حکومت دیلمیان، لهجه فارسی قدیم احیاء شده و البته به صورتی که تعداد زیادی از کلمات عربی و غیره، به آن اضافه کرده بودند. آخر سر علما و ادبا هم، بعضی از کلمات زبانهای زند و پهلوی را در آن وارد کردند و بدین ترتیب زبان امروزی فارسی به وجود آمد.
سرجان ملکم در کتاب نفیس خود به نام History of Persian مینویسد: این عشایری که در نواحی کرمان و فارس و قسمتی از عراق و تمامی کردستان ساکنند، دلیل اصلی پیوستگیشان، زبان آنها است که لهجه صریحی از پهلوی میباشد و با اینکه در لهجههای آنها اختلاف زیادی هست، ولی این به آن معنا نیست که کلام همدیگر را نفهمند. بدین سبب نویسنده کتاب تاریخ آشور، سر سیدنی اسمیت میگوید: در این زمان نظریات درباره زبان کردی بسیار فرق کرده و بنابر اظهار نظر متخصصان قابل اعتماد، زبان کردی فقط یک لهجه مشتق یا بدون قاعده فارسی نیست. برعکس زبانی است که در طول دوران، تحولاتی در آن حاصل شده و خیلی از کتیبه داریوش کهنتر است.
اگر این نظریه درست باشد، پس مورخین حق دارند بگویند زبان کردی، زبان مستقلی است که قبل از قرن ششم پیش از میلاد هم وجود داشته است.
در مورد زبان کردی، بهتر است کمی هم از میجرسون کمک بگیریم. این شخص که به اندازه یک کرد، کردی میدانست و از یک دانشمند کرد، اطلاعات بیشتری از زبان کردی داشت، مینویسد:
زبانی که کرد با آن تکلم میکند چنانکه بعضی از سیاحان کردستان مدعیاند، شکل عجیب و ناخوشایند و بیقاعدهای از زبان ایرانی نیست. برعکس زبان کردی، گویش ممتاز و صاف آریایی از بین رفته است که از آن زمان که تاریخ حقیقی ایران، تبدیل به بیان تصورات و نظریات این و آن شد، تا به امروز در کوهستانهای صعبالعبور و سر به فلک کشیده کردستان، به خوبی پاسداری گردید.
در میان زبانهای خاورمیانه، تنها این زبان است که به جز قبول بعضی از تعبیرات دینی، خود را از اختلاط با زبان عربی حفظ کرده است و کلمات قدیم آریایی نشان میدهند که این کلمات، با اینکه از گویش ایرانیان خارج شدهاند، هنوز کردها با آنها صحبت میکنند.
بدین ترتیب بنا بر قواعد تقسیم لغات، تقسیمات این زبان هم تحول یافته و پیشرفت میکند و برای تبدیل به یک زبان عمومی امروزی، باید لهجههای پیشرفتهاش تغییراتی یافته و دو یا سه آهنگ حروف اول کلمات تغییر یابند و شکل حروف و چگونگی آن متعادل گشته و تکمیل گردند و بدان گونه که اگر کسی اصل زبان و یا یکی از لهجههای آن را دانست، بتواند همه لهجههای آن را بفهمد.
مردمشناسی و بررسیهای جغرافیایی و روایا و بررسیهای زبانشناسی، تا امروز به این نتیجه رسیده که زبان مکالمه مردم مکریان (مهاباد) و توابع آن، مهمترین نمونه برای شناسایی ریشه زبان کردی است. زیرا تمام شروط و اوصاف لازم را دارا میباشد.
زبان کردی، برخلاف اختلاط و نزدیکی زیادی که با زبان فارسی دارد، تفاوت اساسیش کاملا آشکار است و اگر این دلایل و مدارکی که امروز در دست است، در زمان استیلای زبان فارسی موجود میبود، اختلاف اساسی بین این دو آشکارتر میگردید. اما این تفاوتهای آشکار بین دو زبان کردی و فارسی، پنج تا است که ذیلا به آنها اشاره میشود:
1. تلفظ : که این اختلاف اغلب در حروف است مثل (ر) و (ل).
2. تفاوت اساسی که با تعویض لفظ حاصل نمیشود. مثل آتش=آگر، ماهی=ماسی، نماز=نویژ.
3. فرق شکلی
4. فرق صرفی و تصریفی
5. فرق نحوی "گرامری".
این تفاوتها، اختلافاتی هستند که در شکل و تصریف و ترکیب کلمات و جملات وجود دارند.
زبان کردی، از زبانهای فارسی و عربی، و زبان فارسی هم از عربی بعضی از کلمات را اخذ کرده و به کار میبرد و غیر از این در زبان کردی، بعضی از لغات ترکی و آرامی و ارمنی هم وجود دارد که البته ناشی از اختلاط سیاسی و اجتماعی و اداری چندهزارساله است که در ضمن تأثیر، ضرری هم برای اصل زبان کردی نداشته و ندارد. البته این تداخل، چیزی است که در تمام زبانهای دیگر هم کم و بیش هست.
بعضیها به علت تعدد لهجههای کردی، به غلط و به سبب عدم آگاهی از چگونگی تحولات زبانهای زنده و لغات مشخص و ندانستن زبان کردی، میگویند وحدت بخشیدن به آنها و به صورت ثابت درآوردن این زبان، مشکل و غیرممکن است. در حالی که:
اولا: اگر به صورت علمی زبانهای مختلف را مورد بررسی قرار دهیم، میبینیم ملتهای بزرگی هم که امروز شکل و صورت مشخصی به زبان خود دادهاند، از این اختلاف و تعدد لهجهها دور نبوده و نیستند. یک نگرش ساده به زبانهای ملل مصر، عربستان، سوریه و عراق که همه عربند، مینمایاند که اختلاف به اندازهای است که یک عراقی خیلی به زحمت با یک عرب مصری و یا سوری میتواند صحبت کند و از اکثر اصطلاحات آنها حالی نمیشود. اختلاف لهجه زبان کردی هیچگاه بدین پایه نیست و هر قدر گسترش یابد، این اختلاف کمتر میگردد. چنانکه در زبانهای انگلیسی و فرانسه و آلمانی، این مطلب حاصل شده است.
ثانیا: اگر دارندگان این گونه افکار، راجع به زبان کردی اطلاعات کافی داشتند، بدون شک صاحب این طرز تفکر نمیشدند. زیرا بدان اندازه که خیال کردهاند، بین لهجههای کردی اختلاف نیست و یک کرد سلیمانی راحت میتواند با یک کرد(لر) و یا (گوران) و یا (بادینانی) صحبت کند. مخصوصا که بعضی از لهجهها، خیلی به هم نزدیکند. مثلا امروزه کردی شمال غربی ایران با جنوب غربی آن از هم جدا نیستند.
لهجه کردی با اینکه چند نوع است ولی قسمت اعظم آن کرمانجی است و بنا به گفته شرفنامه، کردها چهار شاخه اند: کرمانج، لر، کلهر و گوران که از آن میان لرها به احتمال زیاد از شاخه جنوب غربی جدا میباشند.
گوران زاب مثل اورامانی سنندج و زازا و ... به لهجه شمال غربی صحبت میکنند. باز هم شرفنامه مینویسد: که عشایر کلهر بین سنندج و کرمانشاهان و زاب زندگی میکنند و وجه تسمیه کلهر بنا بر نظریه شرفنامه، باید از رابطه زبان کردی غیرکرمانجی نواحی سنندج و کرمانشاهان حاصل شده باشد.
این لهجه کلهری از جانب مستشرق (او.مان) بررسی شده ولی انتشار نیافته است. بنابر نظریه این مستشرق که در کتابش بدان اشاره کرده است، باید جلد اول بررسیهایش درباره لهجه منطقه جنوب کرمانشاهان باشد که کرمانشاهی، کلهری، لکی، باهراوندی و نانه کالی و گولهیی جزوی از آنند.
جلد بعدش مربوط به لهجه سنندج و کرند و گروس (بیجار) و شرق سنندج است که همه آنها کردند و لهجهها به نام عشایرشان نام برده میشوند. در حوالی لرستان (لکستان) لهجه کردی جنوبی به لهجه لکی معروف است که از این عشایر لک در سلماس و فارس هم هستند. ولی لهجه عشایر کرد کلون عبدو در فارس، لهجه لکی نیست. به گفته (او.مان) لهجه کردی جنوب غربی ایران، اساسا از حالت کردی خارج شده و غیرکرمانجی است.
کرمانجی شرقی، در نواحی مکری بین عشایر دجله یعنی در منطقه زئی کویه، شط ادهم و اطراف سیروان بدان تکلم میشود و لهجهای صاف و بلیغ و از نقطه نظر اشکال و اعداد و کلمات هم بسیار غنی است.
کرمانجی غربی، اصل زبان کرمانجی و پارهای از تغییرات محلی را شامل میشود. مردم نواحی دیاربکر، ماردین، بوتان، بادینان، حکاری، ارومیه، ارضروم، مریوان و آناطولی و کردهای منطقه خراسان به این زبان صحبت میکنند.
به نظر میرسد کردهای شمال سوریه، لهجههای مختلف به کار میبرند و بعضی از کلمات ترکی هم در آن لهجهها هست.
اولیاء چلبی مینویسد : زبان کردی پانزده نوع است به شرح زیر:
زازا، لوللو، حکاری، عوینکی، محمودی و شیروانی، جزیرهای، پسانی، سنجاری، حریری و اردلانی، سورانی، خالتی، چکوانی، عمادی و روزیکی.
کتاب غراماتیکا اثر پروفسور گار زونی(Gar-Zoni)، لهجه عمادیه را از زبان بتلیس و لهجه جوله مرگ را از لهجه بوتان و سلیمانی، جدا میکند. میجرسون هم در گرامر کردی تحقیقات جالبی کرده است که این تقسیمات به عنوان نتیجه تحقیقات در زبان کردی شناخته شده است.
1- قسمت ایران
الف- لهجه سنندج، کرمانشاه : مستشرق (لرج) در کتابش صحبت از کتاب گلستانی میکند که به لهجه سنندج نوشته شده است.
ب- لهجه کوهستانی و متفرقه مثل لهجه گروسهای خواجهوند در مازندران و کالون عبدو در فارس و کردهای خراسان و تهران. لهجه کردی ناحیه تهران، بسیار شبیه لهجه ارضروم است.
2- کرمانجی شرقی
که عبارت از لهجه سلیمانی و مکری است.
3- کرمانجی شمالی و غربی
لهجههای کردی ایروان و کردهای باروکلی اطراف آرارات و نواحی ارضروم، دو بایزید، ارومیه، حکاری، شمزینان، بادینان، بوتان، طور عابدین، ماردین و دیاربکر و شمال سوریه.
میجرسون، از متخصصین زبان کردی، درباره تعدد لهجههای کردی و فرق آنها با همدیگر مینویسد: غیر از زبان مکری و شاخههای آن، لهجههای بسیار دیگری در کردستان هست و تمام آن مردمی که به آن لهجهها تکلم میکنند، همه خود را کرد میخوانند. از مهمترین آنها زازا است که در اطراف و به خصوص شمال دیاربکر و اطراف ارزنجان و بعضی از نواحی آناطولی به آن تکلم میکنند. این مردم کوهستانی، شجاع و جسور و قدبلند و دارای استخوان بندی ستبری هستند. زبانشان یک زبان آریایی روشن و شباهتی به لهجه مکری و امثال آن ندارد و لهجهای بسیار کهن جداشده فارسی قدیم است، اما به کردی نزدیکتر است تا فارسی. این لهجه یک کردی شناس را به تعجب وامیدارد و باید گفت زازاها دارای زبانی مضاعفند.
لهجه سنه یا سنندجی و اطراف آن، به لهجه کردستانی شهرت یافته است. مردم باسواد سنندج و سلیمانی، لهجه قدیمی اردلان را میفهمند و این لهجه به علت زیبایی شیوه و مرتب بودن آن، به زبان شعر و ادبیات کردستان جنوبی تبدیل شده است. لهجه اردلان در شعر و ادبیات بسیار به کار رفته و در سنندج این زبان را لهجهی (شهر زوری) میخوانند. بنابر تحقیقات انجام شده، بیشتر عشایر اسکان یافته گوران هم بدین لهجه صحبت میکنند ولی کوچنشینان، به لهجه کردی کردستانی تکلم مینمایند."